معصومه متیننژاد | شهرآرانیوز - از بین همه ویژگیهایی که برای ازدواج تعریف میشود، سن از آن مواردی است که همیشه حاشیهساز بودهاست؛ ازدواج در سن بسیار کم یا بسیار بالا - پدیدهای که این روزها در جامعه نمود بیشتری هم یافته- نمونههایی از آن هستند با کلی آسیب که نه تنها زندگی شخصی افراد را تحتشعاع قرار میدهد، بلکه زیست اجتماع را هم تهدید میکند.
اگر بخواهیم ملموستر درباره مقوله سن و ازدواج صحبت کنیم، باید تناسب این دو موضوع را مانند ارتباط طبیعت با درختان ببینیم، یعنی شرط داشتن یک ازدواج موفق، درست عمل کردن در یکی از فصلهای چهارگانه زندگی است. درغیر اینصورت باید تدابیر ویژهای برای آن بیندیشیم تا آسیبهایش به کمترین حدممکن برسد. موضوعی که قرار است در این پرونده به کمک دکتر زهره معینی، روانشناس بالینی و مشاور حوزه ازدواج و خانواده بیشتر درباره آن صحبت کنیم.
منظور از ازدواج در سن پایین، ازدواج زیر سن بلوغ عقلی است که معمولا کمتر از بیستسالگی اتفاق میافتد، اما بلوغی که برای ازدواج مدنظر ماست به آن معنایی نیست که همه ما آن را میشناسیم و در نوجوانی اتفاق میافتد، بلکه منظور بلوغ عاطفی، جنسی، عقلی، شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی و مالی است که برای هر دختر و پسری سن متفاوتی دارد، یعنی ممکن است دختری در شانزدهسالگی و دختر دیگری در بیستونهسالگی به این بلوغ برسد.
منظور از ازدواج در سن بالا، ازدواجهای دیرهنگام است که همان آسیبهای ازدواجهای زودهنگام را به شکل دیگری دارد. زمانی که ذهن فرد بسته میشود و به تنهایی خو میگیرد، دیگر توانایی پذیرش شخص دیگری را در زندگیاش ندارد و حتی اگر وارد رابطهای هم بشود، چندان تمایلی به ادامه آن پیدا نخواهد کرد.
زمانی که دختر یا پسری به بلوغ لازم برای ازدواج رسیدهباشد، توانایی ازدواج و تشکیل خانواده را خواهد داشت، بنابراین این سن برای هرفردی متفاوت از دیگری تعریف میشود و نمیتوان به صورت فرمول سنی را برای ازدواج همه مشخص کرد، اما بهطور حتم ازدواج، زمان مناسب دارد که نباید از دست برود.
معمولا بیشتر مشکلات بهوجودآمده بهعلت نداشتن بلوغ عاطفی است. تربیت نیافتگی کامل دختر و پسرها در سن پایین، کمترین آسیبش وابستگی آنها به خانوادههایشان و ایجاد مشکلات روانی و تربیتی است که برآیند آن خودش را به شکل دعوا و نزاعهای همیشگی نشان میدهد.
وقتی دختر و پسری هنوز به ثبات شخصیتی و رفتاری نرسیده باشند، درک درستی هم از نیازها و خواستههای واقعی خود از زندگی ندارند و این موضوع خودش را در سالهای بعد بهصورت کمکاری و خیانت در زندگی نشان میدهد.
ازدواج در سن پایین هیجانی است و پس از دگرگونیهای احساسی با حس شکستخوردگی همراه است. تا زمانی که زنی به بلوغ عاطفی لازم نرسیده باشد، توانایی مراقبت از یک موجود دیگر را پیدا نمیکند، ازاینرو با ازدواج در سن پایین در فرزندآوری و فرزندپروری به مشکلات زیادی برمیخورد.
ازدواجها با ناراحتی زیاد، زود به انتهای مسیر خودش میرسد. در اینگونه ازدواجها معمولا هر دوطرف من و محور هستند و کسی حاضر نمیشود نقش سنگ زیرین آسیاب را بازی کند.
فرد معمولا در چهارچوب یک رابطه محدودیتپذیر نیست و نمیتواند فرد جدید را در زندگیاش راحت بپذیرد. این احساس محدود شدن او را به سمت سبک زندگی پیش از ازدواجش و درنهایت جدایی میکشاند.
درک احساس تنهایی بنیادین بشر در سنهای بالاتر بیشتر است، برای همین تمایل به داشتن فرزند هم در این سنها بیشتر میشود، درحالیکه زمان مناسب برای باروری در زوجها ازدست رفتهاست و این موضوع خود عاملی برای شکست ازدواجشان میشود.
دخترها معمولا بهعلت از دست دادن توانایی باروری، زمان مناسب برای حل مشکلاتشان و کنار آمدن با رابطه جدید را ندارند و اقدام به فرزندآوری میکنند که مشکلاتشان را دوچندان میکند.
فاصله سنی مناسب با محوریت بزرگتر بودن مرد کمک میکند تا زندگی دوام بیشتری بیابد، اما این همیشه یک قاعده کلی نیست، بهویژه در شرایط کنونی که شاهد تغییر بسیاری از تناسبهای اجتماعی هستیم. دهه سنی، موقعیت اجتماعی و شرایط فرهنگی، ۳ عاملی هستند که تعیینکننده این فاصله سنیاند و لازم است که به برخی نکات مهم در اینباره توجه ویژه داشتهباشیم.
هرچه سن دختر و پسر بیشتر، تأثیر اختلاف سنی روی آنها کمتر است، برای نمونه یک دختر بیستساله با یک پسر سیساله تناسب کمتری دارد تا یک دختر سیساله با یک پسر چهلساله.
از دهه ۴۰ زندگی به بعد درصورتی که شرایط اقتصادی و فرهنگی دختر و پسر بههم نزدیک باشد، اختلاف سنی نمود کمتری خواهد داشت.
هرچه سطح تحصیلات دختر و پسر بیشتر باشد، اختلاف سنی کمتر مشکلساز خواهد شد. اختلاف سنی زیاد همیشه دردسرساز خواهد بود، اما اینکه در کجا و چه شرایطی زندگی کنیم، تأثیر زیادی در این موضوع خواهد داشت.
شانس موفقیت در ازدواجهای همسن مانند ازدواجهای فامیلی یا همکلاسیها باهم ۵۰*۵۰ است. یا بسیار موفق یا با چالش زیاد همراه خواهد بود، چون دوطرف خود را برتر و صاحبنظر میبینند و جنگ قدرت در بین آنها زیاد اتفاق میافتد.
اختلاف سنیهای معکوس، یعنی وقتی دختر سنش بیشتر از پسر است تا ۴ سال خیلی بهچشم نمیآید، ولی بیشتر از آن بهطور معمول دردسرساز میشود، مگر اینکه سطح تحصیلات دوطرف بالا و هردو در دهه ۳۰ زندگی به بعد باشند، یعنی به پختگی کامل رسیده باشند.
خیانت معمولا در ازدواجهای سن پایین بیشتر اتفاق میافتد. دختر و پسری که احساس کمبود دارند، تصور میکنند بخشی از سالهای زندگیشان را در زندگی مشترک ناخواسته از دست دادهاند و کارهای نکردهای دارند که باید انجام بدهند، برای نمونه پس از سی سالگی تازه یاد وقتگذرانی با دوستانشان میافتند و نسبت به خانواده خود سرد و بیتفاوت میشوند.
این روزها تناسبات اجتماعی و شرایط اقتصادی سخت، پدیده جدیدی با نام شوگرددی و مامی را در جامعه رواج داده که بنیان خانوادهها را بسیار متزلزل کردهاست و آسیبهای زیادی به همراه دارد. هرچند در گذشته هم ما شاهد ازدواج اجباری دختران کم سن با مردان مسن بودهایم، اما در شرایط کنونی بیشتر به نوعی معامله تبدیل شدهاست. برای درک بهتر این نوع رابطهها بد نیست، فیلم کمدی «جهان بامن برقص» سروش صحت را ببینید.
شوگرددی- در این ازدواجها دخترها بهدنبال یک مراقبت پدرانه میگردند و انتظار رفتاری سیندرلایی از همسران مسنشان دارند. درواقع بهجای رابطه همسری، رابطه خریدار و فروشنده بر زندگی حاکم است و دوطرف خیلی زود از این شرایط خسته میشوند و رابطه هم دوام زیادی نمییابد.
شوگرمامی- در این نوع ازدواجها، پسرها برای فرار از مسئولیتهای زندگی بهدنبال ازدواج با زنی مسن هستند تا از پول و خدمات او در ازای عرضه محبت و جوانی خود استفاده کنند. دوام این ازدواجها از نوع شوگرددیها هم کمتر است، چون هیچ تناسب زیستی پشت آن وجود ندارد.